از جوانان موفق تئاتر شهرمان است، از آنها که همراه با همنسلانش در دهه80 درخشید و این درخشش هنوز هم ادامه دارد. او نزد علاقهمندان تئاتر و سینمای این شهر چهرهای نامآشناست. احسان روحی، جوان هنرمند ساکن محله رازی، سالهای طولانی مشغول هنر نمایش بوده و یکی از کارگردانان، نویسندگان، بازیگران جوان و موفق سالهای اخیر است. با روی باز و چهرهای خندان در دفتر کارش میزبان ما میشود.
نگارش بیش از 20نمایشنامه و چاپ 10نمایشنامه بخشی از موفقیتهای او ست. مشهد را دوست دارد و دغدغه هنرش را دارد. او با همراهی دوست و همکارش دانوش یزدانپناه اولین فیلم کوتاهشان را با نام «بالابان» و اولین فیلم بلند را با نام «پینگ پنگ» ساختند که در نوبت اکران قرار دارد. روایت او از نسل خودش در هنر نمایش و سینمای این شهر جذاب و شنیدنی است.
با او در دفتر کارش قرار دارم که محل آن در بولوار آزادی و بالای دفتر خانه پدری است؛ خانهای که احسان روحی از آن خاطرات زیادی دارد. او متولد سال1361 در مشهد و فرزند اول خانواده است. نظم و انضباط و پیگیری اهداف را از مرحوم پدر نظامیاش آموخته که سال96 به رحمت خدا رفته است. او در خانوادهای نسبتا هنری به دنیا آمده است. دو عمو و داییاش در هنر موسیقی و نمایش فعال هستند.
عمویش علی روحی اوایل دهه90 رئیس انجمن هنرهای نمایشی مشهد بوده و همچنان کار هنری میکند. او همراه با عمویش از همان 6سالگی برای دیدن تئاتر به سالنهای معدود مشهد میرفتند و آنجا با رضارضاپور آشنا شده است. او از رضاپور به عنوان اولین استاد بزرگ خود در حوزه نمایش یاد میکند. رضاپور در همان دوران کودکی به احسان روحی پیشنهاد میدهد تا در یکی از نمایشهایش حضور پیدا کرده و نقش کودک را بازی کند.
علاقه احسان به بازیگری در تئاتر و دیدن نمایش در مدرسه تقویت میشود و او فعالیتهای هنریاش را در این فضا نیز دنبال میکند. میگوید: همزمان با آقای رضاپور با آقای مختار سرابی معلم پرورشی آشنا شدم. آنزمان ساکن فرامرزعباسی بودیم و در مدرسه« سجاد » درس میخواندم. در مقطع راهنمایی با همکاری تعدادی از دوستانم گروه تئاتری تشکیل دادیم. همزمان تمریناتم را با عمویم و آقای رضاپور نیز داشتم.
در دوران دبیرستان شیفته ادبیات میشود و به همراه یکی از دوستانش که چند سالی بزرگتر از اوست مطالعات خود را در حوزه ادبیات و فلسفه آغاز میکند. میگوید: دوستم متوجه علاقه من به نوشتن شد و من را ترغیب کرد بنویسم. همزمان با این مطالعات، نمایشهای هنرمندان بزرگی همچون استاد رضا صابری، علی آزادنیا، حسین تشکری و دیگران را نیز دنبال میکردم.
دوستم متوجه علاقه من به نوشتن شد و من را ترغیب کرد بنویسم
برای یادگیری انگیزه زیادی داشتم اما فضا برای یادگیری در آن سالها کم بود. بیشتر هنرمندان تئاتری محل ثابتی برای تمرینات خود نداشتند و تنها سالن تئاتر مشهد، سالن هلال احمر بود. اوایل دهه70 در جشنوارههای تئاتر دانشآموزی که توسط آموزش و پرورش برگزار میشد شرکت کردم و توانستم در بخش نویسندگی و در مسابقات استانی مقام اول را کسب کنم.
او در همان دوران دبیرستان اولین نمایشنامههای خود را برای اجرا به روی صحنه میبرد و اولین درآمدش را از این راه کسب میکند. خاطره شیرینی هم از این دوران تعریف میکند: چکی به مبلغ 10هزار تومان به من دادند اما چون سنم کمتر از 18سال بود مجبور شدم با مادرم به بانک بروم و آن را نقد کنم.
در تمام این سالها پدرش با فعالیت هنری احسان موافق نبود اما او بدون آنکه خانواده در جریان قرار گیرند همراه با عمویش فعالیتهای هنری را دنبال میکرد. علت موافقتنکردن پدر این بود که دوست داشت اولین فرزندش آرزوهای او را دنبال کند. احسان میگوید: پدرم دوست داشت دکتر یا مهندس شوم اما من همراه با برآوردهکردن آرزوی او راه خود را نیز دنبال کردم. پدرم تا سالهای پایانی عمرش نیز رضایت کامل نداشت.
در این سالها به روشهای مختلف سعی کردم او را مجاب کنم و از عشق و علاقهام به ادبیات و نمایش گفتم ولی فایدهای نداشت. به دور از چشمش کتابهای غیردرسی را مطالعه میکردم و این ماجرا تا زمان شرکت در کنکور و انتخاب رشته امتحانی ادامه داشت. دبیرستان رادر رشته انسانی خواندم و قصد داشتم در کنکور هنر شرکت کنم، اما پدر همچنان بر رشتههای مهندسی پافشاری میکرد. در نهایت به خاطر پدرم تغییر رشته دادم.
سال اول در کنکور موفق نبودم و به سربازی رفتم و ماههای آخر خدمت دوباره درس خواندن را شروع کردم. همزمان با اتمام سربازی دانشجوی مهندسی عمران در دانشگاه تربت حیدریه شدم و آرزوی پدرم را برآورده کردم. در تمام دوران دانشجویی به دور از چشم او کارهای نمایشی و تمرینهایم با گروهای تئاتر را ادامه دادم و همزمان در شرکت عمرانی که پدرم تأسیس کرده بود، فعالیت داشتم.
اواخر دهه 80 برای مدرک کارگردانی به مؤسسه سروش میرود. میگوید: در کنار تئاتر علاقه زیادی به سینما پیدا کردم. همراه با دوستانم فیلمهای زیادی دیدم و کتابهای مختلفی در این زمینه خواندم.
او سال87 ازدواج میکند. فضای هنری و شغلی احسان ابتدا برای همسرش جذاب به نظر میرسد. اما بعد از مدتی متوجه سختیهای کار و تمرینهای نمایشی احسان و نبودن او بهدلیل تمرینات میشود.
روحی در همین لحظه از همسرش سحر فتحی بهدلیل همراهی، همکاری و توجهی که به علایق او دارد، تشکر و قدردانی میکند و میگوید: در تمام این سالها سحر حامی من بود. استقلال من بعد از ازدواج با او شکل بیشتری به خود گرفت و سیر صعودیام در فعالیتهای هنری اوج گرفت. با این پیشرفتها کمکم حمایت خانواده را نیز در کنار حمایت همسرم به دست آوردم.
از ابتدای دهه90 تصمیم میگیرد به تهران برود و اطلاعات و آموزشهای خود را در رشته نمایش و سینما بهروز کند و مفهومیتر در این حوزهها فعالیت کند. او در همین سالها با دنیای نقد نیز آشنایی بیشتری پیدا میکند.
میگوید: در تهران به محضر استادان بزرگی همچون آقایان محمد چرمشیر، علیرضا نادری و جواد تهرانی رسیدم و در حوزه نقد با استادانی همچون سعید قطبیزاده و شاپور عظیمی کار کردم و از آنها آموزش گرفتم. در این دوران علاوهبر کارهای شرکت، تمرینات تئاتر، مسئولیتهای زندگی و سفرهای یکروزهام به تهران چاشنی زندگیام بود.
اولین فرزندش در ابتدای دهه90 به دنیا میآید و مسئولیتهایش بیشتر میشود ولی با همه اینها او خود را ملزم میکند تا در کلاسهای تهران حضور داشته باشد. در همین دوران خانواده نیز متوجه موفقیتهای فراوان او در حوزه نویسندگی، بازیگری و کارگردانی میشوند و حمایتهای همهجانبه خود را بیش از گذشته به او و همسر و فرزندش نثار میکنند.
فیلم «پینگپنگ» موضوعی اجتماعی دارد که با کمک سرمایهگذاران ساخت آن از بهمن سال گذشته آغاز شد و فیلمبرداری آن تا خردادماه طول کشید
سال93 در دانشگاه هنر و معماری واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی در مقطع کارشناسیارشد و در رشته ادبیات نمایشی مشغول تحصیل و سال96 با معدل 19.5 فارغالتحصیل میشود. احسان میگوید: تصمیم داشتم با خانواده به تهران بیایم و آنجا ماندگار شوم اما وضعیت جسمانی پدرم چندان خوب نبود و همان زمان او را از دست دادم. فوت پدرم باعث شد تا در کنار خانواده بمانم. برنامههایم برای رفتن به تهران و انجام کارهای تحقیقاتی با تأخیر روبهرو شد.
در این مدت در مشهد کار هنری و نمایشی را دنبال کردم. بعد از دفاع پایاننامه تصمیم داشتم به تهران برویم که متأسفانه مصادف شد با شیوع بیماری کرونا. در این مدت با همراهی دوست و همکار ارجمندم دانوش یزدانپناه اولین فیلم کوتاهمان را با نام «بالابان» و اولین فیلم بلند را با نام «پینگ پنگ» ساختیم که در نوبت اکران قرار دارد.
او خودش را یک تئاتری میداند که در سینما حضور دارد و همواره یک علاقهمند پروپاقرص به تئاتر باقی خواهد ماند. درباره ادامه مسیر سینمایی و ساخت فیلم اخیرشان میگوید: ایدههای دیگری برای ساخت فیلم داریم و این مسیر را با دانوش ادامه خواهیم داد. فیلم «پینگپنگ» موضوعی اجتماعی دارد که با کمک سرمایهگذاران ساخت آن از بهمن سال گذشته آغاز شد و فیلمبرداری آن تا خردادماه طول کشید.
در این فیلم بازیگرانی چون خانمها افسانه بایگان، آناهیتا عظیمی و آقایان رضا صابری، محمد رضا صفری و جلال کریمزاده حضور دارند. تقریباً 80درصد عوامل مشهدی هستند و اتفاقات در مشهد رخ میدهد. به دلیل علاقهای که به شهرمان داریم، اولین فیلم بلند ما در مشهد ساخته شد.
احسان روحی با اینکه علاقه زیادی به مشهد دارد اما فضای این شهر را برای پیشرفت در سینما و تئاتر چندان مساعد نمیداند و در نهایت میخواهد به پایتخت برود. او میگوید: تهران فضای رشد تخصصیتر را فراهم میکند و این امکانات در مشهد نیست. ای کاش این فضا در شهر خودم فراهم بود و نیاز به رفتن نبود. اما من به این شهر و تمام کسانی که در این شهر به من آموزش دادند، وفادار خواهم ماند و ارتباطم را با هنرمندان و فعالیتهای تئاتری در این شهر قطع نخواهم کرد.
او در سالهای اخیر بهطور جدی وارد دنیای نقد شده است و عضو گروه هنری طعم نقد و دبیر برنامه طعم تئاتر نیز هست. او با مجله «فیلم نگار» نیز ارتباط دارد و برای این مجله مقالات تخصصی نوشته است.
در حال حاضرمدرس دانشگاه فرهنگ و هنر مشهد و هنرستان هنرهای زیبای پسران است و سینما و تئاتر درس میدهد. میگوید: به دانشجویانم تأکید میکنم اگر در حوزه هنر هدف دارند، باید ایستادگی کنند و تمام سختیهای راه را بپذیرند. علاقه و ایمان آنها به مسیر پیشرو نقطه قوت آنهاست.
بسیاری از انسانهایی که روزی دیدن آنها برای من یک رؤیا بود، امروز به عنوان یک دوست یا همکار در کنارم هستند. بنابراین معتقدم باید هدفمند وارد دنیای هنر شد به این معنا که هنر دغدغه ما شود و اگر هر روز ساعتی را به آن اختصاص ندهیم، احساس کمبود کنیم.
معتقدم باید هدفمند وارد دنیای هنر شد به این معنا که هنر دغدغه ما شود و اگر هر روز ساعتی را به آن اختصاص ندهیم، احساس کمبود کنیم
بعد هم در دنیای هنر نمیتوان یکشبه به همه چیز رسید صبر و تمرین و بهروز بودن در این مسیر اهمیت زیادی دارد. سرعت یادگیری علوم و رشد و پیشرفت در حرفههای مختلف بهویژه هنر به قدری زیاد است که اگر یک لحظه بایستید کسانی که قبل از ما قرار داشتند بهسرعت از کنارمان رد خواهند شد.
او یاد فعالیتهای هنری تئاتری در دهه80 در مشهد میافتد که همنسلان او این موج را ایجاد کردند. میگوید: فعالیتهای هنریای که در دهه80 انجام میشد، دوباره نام تئاتر خراسان بهویژه شهر مشهد را همچون گذشته بر سر زبانها انداخت. این موج باعث پیشرفت همه ما بود. ما رقبایی بودیم که برای پیشرفت هم از جان مایه میگذاشتیم.
با اینکه رفیق بودیم گاهی با یکدیگر به چالش میخوردیم اما همه اینها باعث رشد کمی و کیفی تئاتر مشهد شد. به طوری که در حال حاضر تئاتر این شهر جزو بهترین تئاترهای ایران است. همنسلان من بسیار خودساخته بودند فارغ از تمام کم وکاستیهای که در آن دوران تجربه شد، این افراد عاشقانه وارد عرصه هنر شدند. زحمات بسیاری توسط ارگانهای مختلف بهویژه اداره ارشاد مشهد و در دورههای مختلف مدیران کشیده شده است.
بچههای تئاتر مشهد سعی کردند چه به لحاظ هنری و چه به لحاظ مالی شرافت خودشان را حفظ کنند. برای اینکه یک اثر از جشنواره حذف نشود، کتاب، طلا و وسایل منزل خود را فروختند تا مجبور نباشند برای هزینهها به کسی التماس کنند. از طرفی نمیشد از ارگانهایی مثل اداره ارشاد توقع داشت که از همه گروهها به یک میزان حمایت مالی کند، به همین دلیل خودشان آستین بالا زدند و حضورشان را در مقاطع مختلف پررنگ نشان دادند.
احسان روحی تا قبل از تعطیلی طرح «شنبههای خوانش» به علت شیوع کرونا دبیر اجرایی آن نیز بود. میگوید: در دورهای که عمویم علی روحی، مسئول انجمن نمایش، بود از من و تعدادی از هنرمندان تئاتر مشهد خواست تا پیشنهادهایی را برای تعطیلی روزهای شنبه ارائه دهیم. (توضیح: طبق عادت مرسوم در روز شنبه هیچ تئاتری برگزار نمیشود و هنرمندان تئاتر استراحت میکنند) پیشنهاد ما خوانش نمایشنامه در شنبههای خوانش بود.
چیزی حدود 200نمایشنامه ایرانی و خارجی خوانش شد. این برنامه از سال 1393 آغاز شد و تا سال 1398 ادامه داشت. خیلی از هنرجویانی که این روزها کار نویسندگی را بهطور حرفهای انجام میدهند، محصول همان روزهای شنبههای خوانش هستند. شنبههای خوانش از سال سوم یا چهارم فعالیت خود را بهطور استانی ادامه داد و در شهرستانهایی مثل سبزوار، نیشابور، چناران و قوچان نیز برگزار شد.
احسان روحی به عنوان یک هنرمند و مدرس هنر از اداره اجتماعی و فرهنگی شهرداری منطقه10میخواهد ارتباط بیشتری با هنرمندان منطقه بگیرد. بهویژه آنهایی که در حوزه تئاتر و سینما فعال هستند. او میگوید: هر منطقه و محله به نوبه خود ظرفیتهایی دارد. بخشی از این ظرفیت را ساکنان و بخشی از آن را ساختار منطقه تشکیل میدهد. مراکز فرهنگی نیز به اندازه مراکز تفریحی و خرید در یک منطقه و محله دارای اهمیت هستند.
با اینکه منطقه10 و سایر مناطق فرهنگسرا زیاد دارند اما این مکانها نتوانستهاند به خوبی عمل کنند و در ساخت آنها نیز نیازها و برنامههای فرهنگی به خوبی در نظر گرفته نشدهاند. سالنهای همایش این فرهنگسراها استانداردهای لازم برای اجرای نمایشهای محلی را ندارد در صورتیکه میتواند به رشد فرهنگی مناطق کمک شایانی کند. علاوه بر اینکه بیشتر مردم با فرهنگسراها آشنا نیستند و معمولا تعداد محدودی به این مراکز برای فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی مراجعه میکنند.
در منطقه قاسمآباد بستر کار فرهنگی زیاد است. بسیاری از هنرمندان در این منطقه ساکن هستند. بهتر است از نظر این هنرمندان برای ساخت مراکز فرهنگی استفاده کنند یا از آنها بخواهند طرحها و برنامههای خود را ارائه دهند یا برنامههای آموزشی برای عموم داشته باشند.
سالنهای تئاتر و سالنهای همایش فرهنگسراها استانداردهای لازم برای اجرا را ندارند حتی در حوزه صوت و نور نیز ضعیف هستند. تنها سالن فرهنگسراها که برای اجرا خوب است در فرهنگسرای غدیر واقع شده که آن هم سالها پیش ساخته شده است. همین سالنها اگر استانداردسازی شوند تا سالها میتوانند برای آن فرهنگسراها منبع درآمد باشند.
نمایشنامهها و فیلمنامههای احسان روحی موضوعات مختلفی همچون اجتماعی، فرهنگی، تاریخی، مذهبی و دفاع مقدس را در برمیگیرد. میگوید: بیشتر از آنکه زمینه یا موضوع خاصی را دنبال کنم، دغدغههایم درباره جهان پیرامون را دنبال میکنم. او تقریباً 20نمایشنامه دارد که حدود 10تا از آنها را به چاپ رسانده است.
در این بین او تعدادی از آثارش را بیشتر دوست دارد مثلا «راه رفتن بر روی ابرها»، « رؤیای خیس در حوالی پلکهایت»، «ال کلاسیکو»، «حادثه در نوسا»، «سهراب و آغاز گرگ» و یک نمایشنامه به نام «خانه آرام» و نیز آخرین اثرش که بسیار آن را دوست دارد به نام «آخرین نبرد».
او میگوید: با دوست عزیزم آقای یزدانپناه مشغول کارگردانی «آخرین نبرد» هستیم، امیدواریم بهزودی به اجرای عموم برسد. آثاری مانند «سهراب و آغاز گرگ»، «آخرین نبرد » و «حادثه در نوسا» اقتباس است. نمایشنامه «آخرین نبرد» اقتباسی از رمان «لنینگراد؛ مغاک خون و مرگ» نوشته آنتونی داروف است که به اتفاقات محاصره شهر لنینگراد در جنگ جهانی دوم در شوروی میپردازد.